تحول سینما از تحول زندگی انسانها جدا نیست
چه شد که تصمیم گرفتید در فضای یزد آن موقع به تحصیل سینما بپردازید؟
دوران شروع فعالیت آماتوری ما با دوربین ۸ میلیمتری آغاز شد. ولی آموزشهای ما بر اساس دوربین ۱۶ میلیمتری بود. البته من در استخدام آموزش و پرورش یزد بودم و با اینکه ریاضی خوانده بودیم به دلیل علاقه، در قسمت سمعی بصری، فیلمهای آموزشی میساختیم ولی بعد از انقلاب فرهنگی یعنی از سال ۱۳۶۱ و طی فراخوان مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی که آن موقع در باغ فردوس تهران واقع بود، تحصیل من در رشته فیلمسازی بطور منظم و حرفهای آغاز شد و بنا به اقتضای آن دوره بیشتر بحث فیلمسازی اسلامی مطرح بود. بعد از فارغالتحصیلی یعنی از سال ۱۳۶۶ دغدغه امرار معاش از طریق سینما برای ما جدیتر شد و علاوه بر علاقهای که داشتیم به صورت یک حرفه نیز به آن نگاه کردیم. این دغدغه در بین بچههای فارغ التحصیل سینما باعث تشکیل شرکت «آمایش هنر» شد که هنوز هم در حال فعالیت است. اولین پروژه ما یک سری مستند با عنوان «زندگی در اقلیمهای مختلف ایران» برای شبکه دو بود. گروه ما ۸ نفره بود و علاوه بر من، عبدالحمید بقائیان و مرحوم سید محمود حسینی که اصالتاً یزدی بود نیز حضور داشتند. برای نشان دادن زندگی در اقلیم کویری ایران به بافق آمدیم و به زندگی بانویی پرداختیم که به دلیل مشکل بینایی همسرش از طریق مشاغل سنتی، هزینه زندگی خود و خانوادهاش را تأمین میکرد. در هر اقلیمی چند روز قبل از تولید مستقر میشدیم و به دنبال فردی بودیم که بتوان با روایت داستان جذاب زندگی او، شرایط اقلیمی که در آن زندگی میکند را نیز به تصویر بکشیم. سپس ساخت فیلم «شبی چون مه» به تهیهکنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی پیش آمد که داستان جنگی داشت و همینطور با پروژههای مختلف ادامه پیدا کرد.
شما در طول مدت حضور خود در یزد در جامعه سینمایی فعال بودید. چه فعالیتهای اجرایی و مدیریتی، چه تولید آثار سینمایی. با توجه به تجربه خود چه امکاناتی و یا کمبودهایی در یزد وجود دارد؟
یزد به نوعی فضای مناسبی برای فعالیتهای فردی است. یزد محل گذر خیلی افراد بوده است. وقتی برای تحصیل در رشته فیلمسازی به تهران رفتیم تصورمان این بود که کسی را در فضای فرهنگی نمیشناسیم ولی بعد از مدتی خیلی افراد بودند که رابطهای با یزد داشتند و در تهران شناختهشده بودند و همین خوشنامی یزد به ما کمک کرد تا بهتر دوام بیاوریم. البته خود فضای یزد همیشه در زمینه رشد، عقبتر از شهرهای بزرگ بوده است. گرچه این فاصلهها امروز کمتر شده است؛ چون ابزار و اطلاعات سهلالوصولتر شده اند و تمرکز دیگر بر یک نوع دیدگاه، به عنوان دیدگاه معیار وجود ندارد. بنده خیلی از افراد را ترغیب کردم که بیایند و در یزد اثری را تولید کنند. یزد به لحاظ بصری ویژگیهای منحصر به فردی دارد. الان دوربین یک چیز عادی است؛ اما ما در آن دوره با فضایی مواجه بودیم که نسبت به فردی که با دوربین در حال رفت و آمد است حساسیت وجود داشت.
آیا یزد هیچ وقت جریان سینمایی داشته است؟
جریان سینمایی نداشته است. اگر فیلم کوتاه را به دستههای داستانی یا مستند تفکیک کنیم، بهتر میتوان بحث کرد. به یاد دارم در اواخر دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ که یزدیها را یکی از رکنهای مستندسازی میدانستند. افرادی هستند که من در جوانی شاهد شور و شوق آنها و آثار خوبی که تولید میکردند بودهام ولی به دلایل مختلف که قابل بررسی است به مرور زمان انگیزه و کیفیت کارشان کمتر و کمتر شده است. یزد از زمانی که کیومرث پوراحمد به یزد آمد و آثاری را ساخت تا به امروز جریان فیلمسازی کوتاه را داشته است. این جریان با توجه به اینکه تولیدات سینمایی نیز در یزد وجود داشته به خوبی شکل نگرفت و حتی به خاطر بعضی رفتارها، تأثیرات منفی ایجاد شد که باعث شد آنگونه که باید، یک هویت سینمایی مخصوص و جریان سینمایی قوی در یزد ایجاد نشود.
هر اقلیمی کارگردانانی از همان اقلیم را پرورش داده تا نمایش دهنده داستانهای هویتی باشند که در آن رشد کرده اند، ولی در یزد این اتفاق رخ نداده است. در این اواخر با تأخیر زیاد شاهد موضوع پرورش کارگردانان ویژه اقلیم یزد بودهایم که شاید زیاد هم موفق نبودهاند. حتی بسیاری از افراد خود را منتصب به یزد نشان دادند تا صرفاً از امکانات یزد استفاده کنند.
بعد از انقلاب شما به طور حرفهای وارد فضای فیلمسازی شدهاید. به نظر شما در گذر این سالها جریان فیلمسازی چه چیزهایی را به دست آورد و چه چیزهایی را از دست داد؟
تحول سینما جدا از تحول زندگی انسانها نیست. سینمای آن دوره حاصل فضای زیستن در آن دوره بود و سینمای امروز نماینده انسان امروز است. اوایل خدمتم جهت تعهد خدمت، در وزارت ارشاد در تهران مشغول بودم. آن دوره یک استودیوی ۳۵ و یک استودیوی ۱۶ میلیمتری جداگانهای وجود داشت. کار با نگاتیو، تربیت مخصوص خودش را در تولید و بعد از تولید موجب میشد. مهمترین تغییر در سینما، تغییر سیستمهای ضبط و پخش از آنالوگ به سمت دیجیتال است که همه چیز را متحول کرده است. نسل ما این تغییر و خیزش را دید و تأثیرات آن را درک کرد. ارتباط فرد با دوربینش، دستگاه ضبط صدا و یا تدوین ارتباط زندهتری بود و شیوههای تولید در آن موقع به دلیل زمانبر بودن کار با این دستگاههای موجود در آن دوره، فضای حسی و درک متفاوتی را ایجاد میکرد. حتی ارتباط افراد با یکدیگر در پشت صحنه به واسطه همین ابزار تفاوت داشت. فیلمبردار گاهی حتی دکوپاژ را عوض میکرد و شاید در بسیاری از کارها تنها کسی بود که تصاویر گرفته شده را قبل از ظهور دیده بود.
همدلی در نسل شما بیشتر بوده اما فضای فعلی سینما، حواشی لطمهزنندهای دارد که گاهی تا مرز آزار و بداخلاقی پیش میرود. این روحیه از کجا سرچشمه میگیرد؟
یک سری از مسائل برای ایجاد یک اجتماع طبیعی است. ولی من فکر میکنم سطح توقعات افراد نسبت به سطح سواد و تخصص آنها بیشتر رشد داشته است. امروزه حرف اول را پول میزند. در زمان ما دوستان به صورت افتخاری در آثار یکدیگر کمک میکردند و فیلمسازی بیشتر یک فعالیت فرهنگی بود تا تجاری؛ ولی در حال حاضر اولین معیار هر سینماگر دستمزد است. امروز فضای مجازی بر فضای فرهنگ سیطره دارد. این حواشی برای این است که هرکسی میتواند در دنیای مجازی، آدم تأثیرگذاری به چشم بیاید؛ ولی در عمل کاری از پیش نمیبرد. این توهم باعث میشود فرد خود را حتی تا مرز نابودی ببرد. من فکر میکنم دانش اندکی که در آن دوره وجود داشت برای افراد درونی میشد. موضوعات امروز در آثار هم از دل این فضا بیرون میآید و اندیشه در فضای سینمایی ما و در آثار ما کم مایهتر شده است.
نظرات کاربران